منتظران مصلح خود باید صالح باشند

منتظران مصلح خود باید صالح باشند
قالب وبلاگ

بعد از رحلت عبدالمطلب سرپرستی رسول خدا (ص) را عمویش ابوطالب به عهد گرفت و همسر ابوطالب همانند مادری مهربان به انجام وظیفه در قبال پیامبر مشغول شد. پیامبر دوازده ساله یا نه ساله و یا به قولی سیزده ساله بود که همراه عموی خود ابوطالب برای تجارت به شام رهسپار گشت. این سفر در دهم ربیع الاول سال سیزده واقعه فیل اتفاق افتاد و و چون کاروان به بصری قصبه ای در سرزمین حوران از توابع دمشق رسید راهبی به نام “بحیری” از دانایان دین مسیحیت از روی اثار و علائم رسول خدا را شناخت و به نبوت اینده وی خبر داد و ابوطالب را به مراقبت و نگهداری محمد (ص) سفارش نمود.

راهب مسیحی شاهد نشانه هایی در سیمای محمد بود که با انچه که وی در مورد بشارت عیسی به پیامبری به نام “احمد” که پس از او میاید داشت مطابقت می کرد. نشانه ها و علائم از این قبیل بود که این کاروان در نزدیکی صومعه او فرود امده و ابری را دیده بود که بر سر کاروانیان سایه می افکند و بالاخره شاهد آن بود که هر گاه این کاروان به سایه درختی پناه میاورد شاخه درخت فرو می ریزد و به همین سبب کروانییان را اکرام نموده و برای انان میهمانی ترتیب داد و از انها خواست که تمام افراد اعم از زن و مرد و کوچک و بزرگ شرکت جویند کاروان قریش همه امدند به جز محمد که به دلیل کم سن و سال بودن مراقب اموال انان بود. راهب مسیحی وقتی در فرد فرد انها نگریست نشانه های نبوت را نیافت پرسید ایا فردی هست که در این مهمانی شرکت نکرده باشد گفتند فقط پسر بچه ای است که نزد اموالمان برای مراقبت گذاشته ایم.

به دستور بحیرا او را اوردند و به محض مشاهده آن کودک نشانه ها و علائم نبوت را در او دید و در نزد خود نشاند و از کسانش در کاروان پرسید. ابوطالب جلو امد و خود را معرفی نمود. بحیرا دست رسول خدا را در دست گرفت و گفت:

این سرور جهانیان و فرستاده سرور دو جهان است که خداوند او را به عنوان رحمتی بر جهانیان مبعوث می دارد. در اینجا پیران قریش گفتند تو از کجا چنین اگاهی به دست اورده ای ؟ او گفت چون شما در استانه ورود به این سرزمین قرار گرفته اید هیچ سنگ و هیچ درختی نماند مگر انکه به سجده در افتاد واین در حالی است که جز در پیشگاه پیامبری از پیامبران خدا سجده روا نیست ونیز من او را از مهر نبوتی که در پایین استخوان شانه اش قرار دارد می شناسم. بحیرا پس از این گفتگو در پی کار خود رفت.

کاروانیان همه این ماجرا دیداند و ابوطالب نیز نصیحت راهب را پذیرفت واز بیم انکه یهودیان ممکن است محمد را به قتل برسانند با شتاب و سریع او را به مکه باز گرداند.

پیامبر خود به این سفر بسیار مشتاق بود چه اینکه خصوصیت اخلاقی ایشان ایجاب می کرد که مستقل و ازاد منش باشد و از نظر اقتصادی به خود متکی باشد و همین استقلال طلبی و ازادگی بود که پیامبر را در اوایل نوجوانی به سفر و استفاده از تجربیات بازرگانی وادار نمود.

——————————————————————————–


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->
[ جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, ] [ 9:43 ] [ میلاد علیخانی ] [ ]

.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

منتظران مصلح خود باید صالح باشند
نويسندگان
امکانات وب
ورود اعضا: